زاهدی مهمان پادشاه شد، چون به طعام نشستند کمتر از آن خورد که ارادت او بود و چون به نماز برخاستند بیش از آن کرد که عادت او، تا ظن صلاحیت در حق او زیادت کنند.
ترسم نرسی به کعبه ای اعرابی کاین ره که تو می روی به ترکستان است
چون به مقام خویش آمد سفره خواست تا تناولی کند، پسری صاحب فراست داشت، گفت : ای پدر باری به مجلس سلطان در طعام نخوردی؟ گفت : در نظر ایشان چیزی نخوردم که بکار آید. گفت : نماز را هم قضا کن که چیزی نکردی که بکار آید.
گلستان سعدی
برچسب : نویسنده : حسین عقیلی نیا aghilinia بازدید : 656